آویسا جونمآویسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

آویسا دختر ناز مامان

پایان 9 ماه انتظار

1392/9/10 23:11
نویسنده : مینا
203 بازدید
اشتراک گذاری

تو این عکس شما سه روزه هستی

بالاخره لحظه ای که ٩ ماه منتظرش بودیم رسید با لطفی که خدا به ما کرد و نظر ویژه دکتر به ما، قرار شد شما عسل مامان ٥ آذر تو بیمارستان موسوی به دنیا بیایید واسه همین من ٤ آذر به همراه بابا و مامان جون رفتیم بیمارستان تا من بستری بشم با اینکه قبلا هماهنگ کرده بودیم که بهمون اتاق ایزوله بدن چون داشتن اون اتاق رو رنگ می کردن مجبور شدم شب اول رو تو یه اتاق دو نفره بمونم همون روز نوار قلب شما رو گرفتن تا کارهای مقدماتی رو واسه عمل شزارین فردا انجام داده باشن. سه شنبه صبح قبل از اینکه باباجون ساک شما رو بیاره و مامان جون هم بیاد پیش من به من گفتن که باید لباسهای مخصوص عمل رو بپوشم تا من آماده بشم باباجون و مامان جون هم اومدن.کلی قبل عمل به واسطه وجود نازنین شما تو دلم دعا کردم راستش خیلی حس خوبی داشتم دیگه حتی هیچ ترس و استرسی هم نداشتم شاید همش لطف خدا بود وارد اتاق عمل که شدم با دیدن دکتر و الهام جون که میشه فامیل دور و دوست من که پرستار اتاق عمل بود و کلی بهمون کمک کرده بود خوشحال شدم واسه سزارین از روش بی حسی استفاده کردن واسه همین من صداها رو میشنیدم اما نمی تونستم عمل رو ببینم چون جلو چشمم رو پرده کشیده بودن تا من نتونم ببینم فقط یه لحظه صدای گریه شما رو شنیدم و از خوشحالی اشک تو چشمام پرشد شما ساعت ٨:٤٥ روز سه شنبه ٥ آذر به دنیا اومدی. از الهام پرسیدم که سالمی و اون گفت آره و کلی از شما تعریف کرد. وقتی تو اتاق ریکاوری شما رو پیشم آوردن خیلی حس خوبی داشتم یه فرشته مهربون که با خودش بوی ریحون بهشتی رو واسمون سوغاتی آورده راستش همیشه بهموم گفتن فرشته ها تو آسمونان ولی شما تو بغل من بودی.مثل یه عروسک خوشگل که توبچگی همشه دوست داشتم عروسکم اون شکلی باشه.یه عروسک با وزن ٢٩٠٠ کیلو و قد ٤٨.٥ سانتی متر.عسل مامان نمی دونم چه چوری باید شکرگزار خدا باشیم که شما رو به ما داده ولی اومیدواریم که بتونیم بنده های خوبی براش براشیم. از شما هم ممنونیم که با اومدنتون این سعادت رو نصیب ما کردی که بتونیم لقب مامان و بابا داشته باشیم. انشالا که لایق این القاب باشیم وبتونیم به وظایف پدر و مادریمون خوب عمل کنیم. نازگل مامان من و باباجون اسم آویسا رو برات انتخاب کردیم و امیدواریم مثل معنی اسمت قلبت همیشه مثل آب پاک و زلال باقی بمونه و همیشه نامدار باشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ناهيد
11 آذر 92 9:36
الهيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي هزار ماشااله چه بانمكه خدا حفظش كنه ايشاله با قدمش خير و بركت بياره تو زندگيتون مينا جون از عوض من ببوسش فينگيلمونو
مینا
پاسخ
ممنونم ناهید جون شما لطف داری
نسم مامان آرتین
11 آذر 92 13:43
خوش قدم باشي دختر خوشگل خاله تربچه اي به خدا
مینا
پاسخ
مرسی خاله نسیم
دایی مسعود
12 آذر 92 15:49
دایی جون منم امروز از خوشحالی نتونستم برم اداره و مرخصی گرفتم تا همینکه پاتو گذاشتی این دنیا ببینمت خیلی خوشال بودم از اومدنت خیلی.بعد مامانی و بابا جون و مادر جون(مامان بزرگ) من 4 امین نفر بودم دیدمت.خیلی ماه بودی
مینا
پاسخ
مرسی دایی جون. انشالا تو عروسی شما هم مامانی مرخصی میگیره و با من کارای عروسی شما رو انجام می دیم. من . مامانی شما رو خیلی دوست داریم
raha
14 آذر 92 17:10
kheyli shabihe masoude khodayi :xalah rahm elasin)masoud jan hala khoshhal tar bash:x
مینا
پاسخ
merc shoma lotf darin.ma khoshalim
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
15 آذر 92 12:20
سلام اویسا جون تولدت مبارک ماشالله خیلی نازی خوا با مامان بابات نگهت داره چه اسم قشنگی
مینا
پاسخ
مرسی
میثم ، دوست دایی مسعود
25 آذر 92 14:15
سلام و تبریک اولم به پروردگار بزرگ ، هستی بخش مهربان ، بخاطر دمیدن روحش به آویساکوچولو... سلام و تبریک دومم به مادر آویساکوچولو ، بخاطر دراختیار گذاشتن تمام وجودش برای بدنیا آمدن آویسا جون... سلام و تبریک سومم به پدر آویساجون ، بخاطر حضور مهربان و گرم و امنیت بخشش در کنار خانواده ... و سلام و تبریک چهارمم به دوست خوبم مسعود جان ، دایی آویساکوچولو ... آویساکوچولو خدا تو رو خیلی دوست داره چون تو رو از بزرگترین نعمتش برخوردار کرده و اون داشتن یک خانواده خوبه... پس به تو هم تبریک می گم که چشمت رو در میان اینچنین خانوده ای بروی دنیا باز کردی... تولدت مبارک خانوم خانوما... برات از همین الان بهترینها و زیبا ترین ها رو آرزو دارم....
مینا
پاسخ
ممنون آقا میثم.شما لطف دارید