شمارش معکوس برای در آغوش کشیدن دختر نازنینم

و اینک شمـــــــــــــــــــــــــــــــــــمارش معکوس
بشمار مادر اگر تو هم مثل من بی قرار لحظه ی دیداری اگر حس تلخ و شیرین انتظار و تمایل به در آغوش کشیدن تار و پود دستها و گونه های تورا نیز قلقلک می دهد بشمار مادر که تا دیدار ساعتها بسیار اندکند و لحظه ها کوتاه. اینجا جایی مثل انتهای راه شده است ، همان راهی که بی انتها می نمود و من همچنان در بهت داشتن موجودی دیگر در بطن به انتهای زندگی به سبکی دیگر و آغازی مجدد می اندیشم هرچند اندیشیدن در این روزها طعم گسی متفاوت دارد اندیشیدن نیست خیره شدن به نقطه ای بین گذشته و حال و آینده است که پر از خطای دید است و کنش های متمایز .
امــــــــــــــــــــــــا شما بشمار فرزندم
خدای مهربانت را تنگ تنگ تنگ در آغوش بگیر ، سیر سیر سیر روی ماهش را ببوس و از او برای پاک ماندن سالهای زندگی در زمین اندرز بیاموز. برای دوستان و نزدیکانی که تو دلشون دوست داشتن کاش اونا هم الان مثل من یه فرشته تو دلشون بود و به زبون نیاوردن،همبازی بخواه از بارگاهش و برای تمامی دوستانت که این روزها خانه ها را روشن میسازند سلامتی و سعادت آرزو کن. از او بخواه آنچه را که نزدیکان و دوستان خواسته اند تا من در زمان زایمان شما، از خدا بخواهم.برای خانواده مادری و پدری سلامت و سعادت بخواه.از خدا بخواه که پاهای مامان جون هرچه زودتر خوب بشه. برای خودت،من و بابا جون عاقبت بخیری سوغات بگیر. بابایی خواسته کلی واسش دعا کنی که کاراش جور بشه و همه مشکلاتش حل پس اینجا رو به عنوان یه دختر خوب واسش پارتی بازی کن و کلی دعا. برایم از دستانش مهربانی و عشق و پاکی بستان ، نه اینکه این ها در زمین نباشند ، نه اینکه اینها در زمین کم باشند !!!!!!!!!!! نه عزیز مادر این جا همه چیز هست اما آنچه از آن دیار به همراه خواهی آورد بکر تر است مادر، از چشمه نشات می گیرد و آب و رنگی متفاوتی دارد. و برایم از سویش مشت مشت عطر خوش انسانیت بیاور.
همه چیز برای آمدنت مهیا است ، اتاقی کوچک به اندازه وسع خانواده مادری و بسیار اندک تر از اندازه قلبت  و آنچه که به آن احتیاج داری، مابقی را گذاشته ام آن هنگامی که تنگ تنگ تنگ در آغوشت گرفته ایم ، مهیا سازیم .
منتظر شنیدن صدا ، دیدن نگاه و تنگ در آغوش کشیدنت هستم
بشمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار و بیا ، محکم و استوار