آویسا جونمآویسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

آویسا دختر ناز مامان

دندونی

1393/4/10 0:22
نویسنده : مینا
240 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم  همونطور که بهت قول داده بودم بعد خوب شدنت واست دندونی درست کنم الوعده وفا.

اول قرار بود روز شنبه 7  تیر دقیقاً یه روز قبل از ماه مبارک رمضان واست جشن بگیریم و همه رو دعوت کنیم ولی طبق معمول باباجون برنامه ریزیهامون رو به هم ریخت و گفت میره سردشت واسه همین هم تصمیم گرفتیم روز سه شنبه 10 تیر ( سوم ماه رمضان) واست دندونی درست کنیم و واسه افطار پخش کنیم. چون به من از شرکت مرخصی ندادن کل زحمت دندونی افتاد گردن مامان جون و چون باباجون هم سردشت بود خریدارو هم بابا جواد انجام داد.دستشون درد نکنه. بعد از اینکه باباجون زحمت پخش آشها رو کشید همگی رفتیم خونه ما و بعد افطار یه جشن کوچیک واست گرفتیمجشنجشنجشن

 

 

 

اینم آشی که با عجله تزئین کردمو زیاد خوب نشد.

 

 

پسندها (3)

نظرات (4)

مامان زينب و خاله جون
14 تیر 93 9:49
مبارك باشه عزيزم چه كيك خوشگلي چه دختر نازي
ناهيد
14 تیر 93 10:42
چه كيك خوشگلييييييييييي دست مامان جون و باباجون درد نكنه ايشااله هميشه به شادي عزيزم آدم ميگه اين دختر بانمكو قورتش بدم
مامان فریده
19 تیر 93 13:07
باقلوای تر دارم نوه دختر دارم بچه که دختر میشه مونس مادر میشه ظریف مریف دختر خیلی عزیز دختره خوشگل و تند و تیزه همش زبون می ریزه دختر گل تو باغاست چشم و چراغ باباست نون برنجی دختر نازک و نارنجی دختر قربون قدو بالاش قربون نازواداش تصدق زبونش من که می میرم براش
مامان صفورا
23 تیر 93 22:49
بسیار زیبا عزیزم خدا این پدر مادرارو حفظ کنه واسه هممون مبارک باشه عزیزم همشیه به شادی و مهمونی
مینا
پاسخ
آره واقعاً خدا حفظشون كنه. آخه با اين كاري هم كه من دارم اگه زبونم لال نبودن نمي دونم چيكار بايد مي كردم چون همه زحمتش به گردن اوناست.