آویسا جونمآویسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

آویسا دختر ناز مامان

عید قربان مبارک

1392/7/24 0:42
نویسنده : مینا
252 بازدید
اشتراک گذاری

 

خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان / شروع داستان عشق و ایمان

خواهی که تو را کعبه کند استقبال / مایی و منی را به منا قربان کن .

 

دختر گلم عسل مامان امسال ما عید قربان خیلی خوبی داشتیم آخه مراسم جشن نامزدی دایی محسن تو این روز بود. ما صبح عید قربان مثل سالهای پیش رفیتم خونه مامان فریده آخه هر سال اونجا گوسفند قربونی می کنیم ولی امسال به خاطر شما من نتونستم زیاد جگر و چنجه بخورم آخه جگر واسه شما ضرر داره و منم تو دوران بارداری از هر چی گوشت کبابیه بدم میاد. ما تا ساعت ٢ خونه مامان فریده بودیم و بعد اومدیم خونه تا واسه جشن دایی جون آماده بشیم مراسم نامزدی از ساعت ٨ بود ولی منو بابایی چون باید کیک رو تحویل می گرفتیم زودتر رفتیم وقتی رفتیم تو شیرینی فروشی با یه کیک دو طبقه ساده  و بدون تزئین روبرو شدیم خیلی تعجب کردیم من به دایی محسن زنگ زدم بپرسم چرا اینجوری سفارش دادن که گفت قرار بوده شیرینی فروشی بده روش گل بزنن که متاسفانه تو شیرینی فروشی کسی زیر بارش نرفت و من و باباجون مجبور شدیم خودمون کیکو ببریم گل فروشی تا تزئینش کنه ولی خدا رو شکر کیک خوشگلی شد. تو جشنم با اینکه به خاطر شما تصمیم گرفته بودم نرقصم نشد مثل اینکه شما هم دلتون می خواست که تو جشن دایی جون برقصی اینقدر وول خوری که نگولبخندلبخند. منم واسه خوشحال کردن دایی محسن با اونو و پونه جون رقصیدم.جشن خیلی خوب برگزار شد ولی دیگه آخر شب از خستگی و کمردرد دیگه نایی واسم نمونده بود. عزیز دل مامان امیدوارم بعد از عیدهای خوبی رو با حضور تو در کنار بابایی و خانواده هامون داشته باشیم.

عزیــــــــــــــــــــــزم عیـــدت مبارکـــــــــــــ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نسم مامان آرتین
29 مهر 92 11:24
کنجد خاله ایشالا عروسی خودت