سومین مسافرت آویسا
امسالا عید قرار شد بریم لنجون نمی تون بگم دعوت شدیم یا خودمون خودمون رو دعوت کردیم شاید دومیش درست تر باشه ولی به هر حال آقا احسان ما رو دعوت کرد خونه مادرشون تو لنجون شهر چمگردان. قرار شد روز چهارم عید که دید بازدیهای ما اینجا تموم شد حرکت کنیم قرار بود صبح زود حرکت کنیم که عمه جون فریبا sms زد که از شمال برگشتن و خونه هستن واسه همین قبل حرکت رفتیم خونشون واسه عید دیدنی و از اونجا هم رفتیم واسه خداحافظی از مامان فریده و حول و حوش ساعت 12 راه افتادیم ناهار رو تو ابهر خوردیم واسه شام رفتیم خونه عمو احسان. همون طور که فکر می کردیم یه خانواده مهربون و صمیمی که بنده خداها کلی هم زحمت افتاده بودن. خواهر عمو احسان یعنی بهناز جون رو از قبل می شناختیم قبلاً چند بار تو برنامه هایی که تو زنجان داشتیم و تو مسافرت شمال همدیگه رو دیده بودیم. چند روزی مهمون خونشون بودیم و با هم بیرون رفتیم خیلی خوش گذشت. گذشته از این مسافرت همین که بعد از چند ماه باباجون چند روز پشت سرهم و کامل کنارمون بود خودش برامون کلی بود. دست پخت مامان عمو احسان هم که حرف نداشت یه روز واسمون دم پختک که غذای محلی شون بود درست کرد الحق که خوشمزه بود. با اصرارهای مامان عمو احسان واسه خوردن تو این چند روز حسابی وزن اضافه کردیم.اینم چند تا عکس از تربچه مامان که حسابی ما رو تو ای مسافرت همراهی کرد.
قربون خنده های دختر نازم برم
اینم عکس سه نفره کنار زاینده رود که اینجا هنوز آب داره
اینم من و شما و مادر مهربون عمو احسان
اینم قند عسل مامان موقع کالسکه سواری