آویسا جونمآویسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

آویسا دختر ناز مامان

20 ماهگی آویسا جونی

عزیز دلم دختر یکی یدونه مامان ماهگیت مبارک.بهترین ها رو برات آرزو دارم خدای مهربان من ! تو از عمق تمنای من ! تو از عمق نیاز من آگاهی !...  ای بی کران مهربان...  عاجزانه و ملتمسانه از تو میخواهم همراه کودکم باشی... در لحظه لحظه زندگی اش بهترین  ها را به او هدیه کنی تو را سپاس برای تمامی مهربانی ها و نعمتهایت ! تو را سپاس برای همه ی عشق و محبتت ای نازنین یگانه. بی نهایت سپاس خدای من ! من ..................! چشم براه لحظه ای هستم که تو را مثل همیشه سپاسی ژرف بگویم و بیش از پیش ایمان بیاورم که تنها دستان پر قدرت توست که هدایت میکند زندگی مرا ! منی ک...
6 مرداد 1394

دایره لغات جدید

دختر گلم اینم لغتایی که یادگرفتی بگی و چقدر هم شیرین می گی: اُخگُل ( به جای سوگل) اَصدا ( به جای صدرا) آیسا ( به جای آویسا) اَییز ( به جای عزیز) باییش ( به جای بالش)
22 تير 1394

اولین اصلاح موی آویسا گلی

دختر گلم برای اولین بار تو 19 ماهگی به آرایشگاه رفت تا موهاشو کوتاه کنه. این عکس آویسا قبل از اصلاح   اینم عکس آویسا جونم بعد اصلاح                       ...
2 تير 1394

18 ماهگی

    دختر نازنیم   ماهگیت مبارک. نفس مامان دیگه واسه خودت خانم شدی. خیلی خوشحالم که داری کلمه های بیشتری یاد میگیری و اینجوری راحتتر می تونی ارتباط برقرار کنی منم راحت تر متوجه منظورت میشم.چند تا فعل هم یاد گرفتی که زیاد ازشون استفاده می کنی مثل: پاشو ، ای یا ( بیا) ، یَفت ( رفت)، بَسه دختر نازنیم اردیبهشت ماه امسال امام رضا ما رو طلبید و با هم به زیارت مرقد امام رضا رفتیم عزیز جون هم تو این سفر همراه ما بود و بهمون خیلی خوش گذشت. شما هم که حسابی کیف کردی چون عاشق جای خنکی کل زمانی رو که تو مرقد بودیم رو سرامیکای اونجا دراز میکشیدی. خوشبختانه فصل خوبی بود و چون زیاد هم شلوغ نبود راحتتر تونستیم زیار...
17 خرداد 1394

17 ماهگی دخترم

عزیز دلم یه ماه دیگه مثل برق و باد گذشت و شما ماهه شدی. نازنینم 17 ماگیت مبارک اینم عکس دختر نازم تو روز 5 اردیبهشت تو شهربازی happy land     عسلکم تو این روز حسابی به شما خوش گذشت 5 اردیبهشت روز افتتاح این شهربازی بود و به شما حسابی خوش گذشت نزدیک دو ساعت مشغول بازی بودی اینقدر خسته شدی که وقتی میبردمت خونه تو ماشین خوابت برد. عزیز دلم با وجود اینکه سرکار میرم سعی میکنم تمتم مدتی رو که خونه هستم رو کنارت باشم تا بعداً حسرت این لحظه ها رو نکشم ولی زمان مثل برق و باد میگذره و من امیدوارم تک تک لحظه های زندگیت به شادی و سلامتی بگذره وروجکم ماشالا سرعت دندون درآوردنت بالاست و تا حالا 18 تا مروا...
8 ارديبهشت 1394

اولین شاهکار دخملی

دختر گلم قربون شکل ماهت بشم امروز کاری کردی که همه کلی تحسینت کردن.امروز صبح با عزیز جون رفته بودی جلسه قرآن اونجا بهت میوه تعارف میکنن و شما یه دونه برمیداری و میگی ممنون. دختر نازم خوشحالم که آموزشای عزیر جون رو سریع یادمیگری. عزیز جون اینقدری خوشحال شده بود که وقتی رفتید خونه زنگ زد شرکتو به من گفت که شما این هنرنمایی رو کردی. جایزه این کارت کلی ماچ بود که وقتی اومدم خونه بهت دادم.                                        ...
18 فروردين 1394

نوروز 94

باز هفت سين سرور               ماهي و تنگ بلور                سکه و سبزه و آب             نرگس و جام شراب باز هم شادي عيد                  آرزوهاي سپيد                   باز ليلاي بهار                  باز مجنون...
8 فروردين 1394

15 ماهگی دختر گلم

عسل مامانی , عزیز دلم، همدم و هم نفسم ماهگیت مبارک. دختر گلم تو این ماه روزهای خوب با هم زیاد داشتیم. هرچند اولای این ماه بخاطر این که شما یه هفته تب داشتی خیلی بهمون سخت گذشت ولی بعدش سعی کردیم جبران کنیم اولش با رفتن به تولد سه سالگی الای جون خاله لیلا که خیلی هم بهمون خوش گذشت.شما حسابی پاپ کورن خوردی و هی از زمین شکلات جمع کردی واسه خوردن.   یه روزم که بابایی می خواست بره ارومیه واسه کار منم گفتم که چون آخر هفته میره و منم پنج شنبه ها تعطیلم ما هم باهاش میریم واسه همینم روز چهارشنبه 29 بهمن بابایی اومد شرکت دنبالم و از اونجا اومدیم خونه عزیز جون شما رو آماده کردیم و راه افتادیم. تو راه همش برنامه ریزی میکردیم چیکار کنی...
9 اسفند 1393

14 ماهگی و راه رفتن آویسا جون

دختر نازم ماهگیت مبارک. حالا شما دیگه وارد یه فصل جدید تو زندگیت شدی دختر گلم شما دقیقاً از روزی که 14 ماهه شده دیگه خودت میتونی رو پاهای خودت واستی بدون کمک راه بری و این شروعیه واسه گام های بزرگی که قراره تو زندگیت برداری. عزیز دلم امیدوارم همیشه موفق باشی و تو راه درست قدم برداری. خوشگل خانم من حالا دیگه تو 14 ماهگی 14 تا مروارید خوشگل تو دهنش داره.خیلی حس خوبیه که شما رو در کنارم دارم امیدوارم . شما هم هر روز با کارهای جدیدی که یاد میگیری ما رو سورپرایز می کنی. عاشق عروسکاتی اونارو بغل میکنی و بهشون غذا و شیر میدی وقتی تو خونه کسی سرفه میکنه یادگرفتی بری از پشتش بزنی اون روز سه تایی با بابایی شام رفته بودیم بیرون تو میز بغلی ی خانمی س...
5 بهمن 1393